آدمی از قعر دوران...

وب نوشته های علیرضا ملوندی

آدمی از قعر دوران...

وب نوشته های علیرضا ملوندی

آدمی از قعر دوران...
طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است


دیروز ساعت 4 و نیم صبح بود، مادر خانمم زنگ زدش، از جا پریدم و گوشی رو برداشتم و دادم بهش، قبل از این که جواب بده فهمیدم چه خبری داره. مادرخانمم پشت خط بود، یواش و محزون صحبت می کرد، داغ رفتن پدرش نمیذاشت راحت حرف بزنه "نماز صبحتون رو بخونید، پدربزرگت رو دو ساعت دیگه میبرن بهشت زهرا" 

علی رضا
۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر