آدمی از قعر دوران...

وب نوشته های علیرضا ملوندی

آدمی از قعر دوران...

وب نوشته های علیرضا ملوندی

آدمی از قعر دوران...
طبقه بندی موضوعی

یاد بچگی هایم بخیر

چهارشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ق.ظ

بچه تر که بودم روزهایی که بی خودی بی حال بودم و کلافه بودم زیاد نبود، همین که مامان اجازه میداد به کوچه بروم و با بچه ها گل کوچکی بازی کنم حالم حداقل تا آخر آن روز خوب بود؛ اگر بابا هم 500 تومان بهم می داد که نور علی نور، با افتخار سر بالا می گرفتم که پول در جیب دارم، به مغازه می رفتم و دست در جیبم می کردم و پول پفک رفیقم را هم حساب می کردم هر چه از بچگی‌م کمتر شد، روزهای بی حالی و کلافگی هم بیشتر شد!

بچگی هایم برایم کم کم به اسطوره دارد تبدیل می شود؛ مثلا دوران دبیرستان چند نفری هیاتی راه انداخته بودیم در حیاط مدرسه می گشتیم و بچه هایی که به نظرمان مستعد می آمدند را شناسایی می کردیم. با مقدمه چینی و بهانه های مختلف طرح دوستی می ریختیم و سر بحث را باز میکردیم طرف که جذب می شد می رفتیم سر اصل مطلب! دعوتش می کردیم بیاید به هیات کوچکمان، بعد هم کم کم در مورد مباحث مختلف اعتقادی و سیاسی صحبت می کردیم و دوست جدیدمان را به سمت مذهب می کشاندیم!

به آن زمان که فکر می کنم می بینم چقدر جالب بودیم، مثلا یکی از بچه ها پدرش شراب خوار بود، هیچ اعتقادی هم به نظام و .... نداشتند به "آقا" هم فحش می داد اما به نظرمان مستعد بود، سراغش رفتیم و اینقدر روی او کار کردیم که الان نزدیک به ده سال است که همیشه لباس یقه آخوندی می پوشد، ریش هایش همانند بسیجی های دهه شصت است و جانش برای آقا در می رود!

اما الان تنها چیزی که از آن دوران برایم مانده است شوری است که گاه گداری در ذهنم جرقه می زند و تا می رود گر بگیرد یاد اقساط و بدهی ها و مشکلات زندگی چون آب یخی خاموشش می کند، نمی دانم سنگینی بار زندگی کمر امید و شورم را شکسته یا چیز دیگر ترسم از این است که همین جرقه های کوچک باقی مانده در ذهنم نیز چند سال دیگر باقی نماند و فقط سهمم از این روزها "یادش بخیر"ی شود.

نمی دانم مشکل از کجاست؟ شاید هم می دانم و می خواهم خودم را به نداستن بزنم.

چقدر غر غر می کنم این روزها...

یاد آل یاسین های بعد از ظهر جمعه و کمیل های شب جمعه ای که در مسجد کوچک محلمان می خواندم بخیر، چقدر زود گذشت بچگی ها

۹۲/۰۸/۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی رضا

نظرات  (۲)

اشکالش اینجاست که دنبال بزرگ شدنی
پاسخ:
آره شاید همینجاست
به قول یکی خدا همه مان را لعنت کند! واللا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">