خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شدهام
به تو عاشق شده فارغ ز علایق شدهام
خاطرم نیست که از کی به تو عاشق شدهام
به تو عاشق شده فارغ ز علایق شدهام
بچه تر که بودم روزهایی که بی خودی بی حال بودم و کلافه بودم زیاد نبود، همین که مامان اجازه میداد به کوچه بروم و با بچه ها گل کوچکی بازی کنم حالم حداقل تا آخر آن روز خوب بود؛ اگر بابا هم 500 تومان بهم می داد که نور علی نور، با افتخار سر بالا می گرفتم که پول در جیب دارم، به مغازه می رفتم و دست در جیبم می کردم و پول پفک رفیقم را هم حساب می کردم هر چه از بچگیم کمتر شد، روزهای بی حالی و کلافگی هم بیشتر شد!
خیلی از ما، از جنگ نرم چیزیایی رو انتخاب کردیم که واسمون راحت تر و سرگرم کننده تر بود ، خواستیم هم بجنگیم هم یه تفریح کنیم به خاطر همین وارد جبهه اینترنت بازی و سینمابازی و ژستای منتقدانه فیلم شدیم
اما به نظرم 30 سال دیگه ضررش رو میبینیم که جبهه های بزرگ تر و سخت تر و بدون تفریحی مثل درس و دانشگاه و تحول در علوم انسانی و نظریه پردازی رو ول کردیم به امون خدا!
جوون تر که بودم(اوایل دوره لیسانسم) تو یه نشریه دانشجویی فعالیت می کردم، اینقدر علاقه و شور داشتم که دلم می خواست با اون نشریه دانشجویی دنیا رو عوض کنم ، همه بچه های دانشکده مون رو جذب ارزش های انقلاب اسلامی و ... کنم
هر روز گفتم از فردا برای ترکوندن بیدار میشم اما اون فردا هنوز نیومده، فقط من و انگیزه هام با هم آب رفتیم!
الان با اینکه تو یه خبرگزاری کار می کنم حتی انگیزه تغییر دادن همکارم رو هم ندارم چه برسه به جامعه و دنیا!
وقتی به عقب نگاه می کنم می بینم چقدر نسبت به الانم شفاف تر و خالص تر بودم،کاش دنیا گزینه restore داشت شاید می تونستم عوضش کنم!
...................................................
رب ارجعون لعلی أعمل صالحا فیما ترکت!