صبر کنید، اکنون زمان پخش کردن حلوای انقلاب اسلامی نیست❗️
پس از آن که روبسپیر به تیغه گیوتین سپرده شد، نام ماهی که او در آن به کام مرگ فرو رفت به عنوان اصطلاحی برای دوره پایان یافتن انقلابها نامیده شد؛ "ترمیدور".
در مورد انقلاب اسلامی نیز عدهای این پیشبینی را از ابتدا داشتند؛ برخی از آنها با ترس به انتظار پایان انقلاب و هضم شدن آت در هاضمه مدرنیته نشسته بودند و عده دیگری نیز از روز نخست پیروزی انقلاب اسلامی امیدوار بودند که حکومت بر پا شده به نام خدا هم بالاخره سر عقل بیاید و به زمین نگاه کند.
گردش ایام، کار را به آنجا رساند که یکی از حجتالاسلامهای فعال در انقلاب اسلامی، دولت یازدهم را بر پا کند؛ گفتگوی تلفنی حسن روحانی با رئیس کشوری که سی و اندی سال در ادبیات رسمی نظام به عنوان «استکبار جهانی» و «شیطان بزرگ» نامیده میشد، قهقهها و گپ و گفت مدام «جان و جواد» مقابل دوربین های خبری و در نهایت امضای برجام (با مشارکت و همدستی هر دو طیف سیاسی کشور یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان؛ البته اگر بتوان آنها را دو طیف نامید)برای حامیان و مخالفان انقلاب اسلامی آغاز زنگ ترمیدور بود (هر چند عده ای از چند سال پیش صدای آن را می شنیدند)؛ پالسهای این ادراک عمومی از آن چه در نظام میگذشت، چندان پنهان نیست و میتوان آن را دید؛ از یاس شدید حاکم بر طیف قابل توجهی از فعالین حامی انقلاب اسلامی یا همان حزباللهی ها گرفته تا دستافشانی شیفتگان غنودن ایران در آغوش غرب همه نشان از همین باور دارد؛ این باور به قدری برای برخی شدید بود که حتی یک از روزینامهنگاران یک روزنامه نه چندان دست اول لیبرال با شنیدن خبر مرگ «رفیق فیدل» عنان از کف داده و سرمستانه نوشت که «آخرین انقلابی پایان انقلابهای جهان را دید و مرد»
اما....
اما تصور میکنم هنوز برای زدن سوت پایان انقلاب اسلامی و اعلام مرگ «آخرین انقلاب» در جهان مقداری زود است؛ چه ما (حامیان انقلاب) و چه مخالفین انقلاب باید کمی دست نگه دارند و فعلا حلوا یا شیرینی این خبر را نباید پخش کنند
نمیتوان انکار کرد که بسیاری از مسئولین «پسا انقلاب» از آن چه در سال 57 شد و شعارهایی که در یک دهه بعد از آن داده شد پشیمان و خستهاند؛ آنها به دنبال آنند که «حیات دنیا» را آسوده و بی دردسر داشته باشند. قدرت و ثروت تقریبا به تساوی میان اهالی قدرت و صاحبان «نظام» تقسیم شده است؛ اصولگرایان و اصلاح طلبان علیرغم تمامی اختلافاتشان لااقل در یک چیز اشتراک نظر دارند؛ «حذف تندروهایی که رام نمیشوند»
این ترسیم شرایط کنونی است، واقعیتی است که باید پذیرفت اما این «همه» واقعیت نیست؛ بخش دیگر واقعیت این است که مشکل اصلی انقلابهایی که به پایان رسیدند این بود که نتوانستند زایش یا رویش داشته باشند؛ انقلاب ها وقتی به پایان رسیدند که «انقلابیها» به پایان رسیدند این موضوع هنوز برای آن چه که در ایران بر پا شد رخ نداده است
انقلاب اسلامی در دو دهه اخیر (به ویژه از سال ۸۴ به بعد) شاهد ظهور و بروز نسلی است که دیگر هویت و شانیت خود را منحصر در ایستهای بازرسی و هیات رفتن و.... نمیبیند؛ تقابل اصلی خود را با برخی مظاهر غیرشرعی قرار نداده (هر چند به دنبال حل آن هم هست) و سر خود را بالاتر گرفته است
در نسل جدید، چیزی که به عیان قابل مشاهده است تلاش برای «فهمیدن» و حرف عالمانه زدن در عرصههایی است که تا چند سال پیش خلوتگاه جریان مخالف انقلاب بود؛ دختران و پسران حزباللهی زیادی را میبینیم که به دنبال فهم و به کارگیری ابزارهای مختلف انتقال پیام مانند رسانهها، سینما، ادبیات، فضای مجازی و... هستند و در برخی موارد اصلا نمیتوان آنها را نادیده گرفت
مفتخرانه چادر بر سر و ظواهر مذهبی را بیعار و با دلیل رعایت میکنند.
نسل سوم انقلاب، درس میخواند، کتاب مینویسد، رمان میخواند، زبان خارجی یاد میگیرد، وقایع جهان را تحلیل میکند و دیگر به راحتی برچسب لمپن و بیسواد و... به او نمیچسبد.
از همه اینها شگفتانگیزتر اینکه در دوران طوفان بیسابقه شهوات و دنیاگرایی، این نسل در دفاع از آرمانهای اولیه انقلاب اسلامی حتی رادیکالتر از نسل پیشین خود است. اگر تا چند سال قبل، منتقدین مسئولین مختلف نظام غالبا از میان غیرباورمندان به انقلاب بودند، امروز حامیان جوان آن بدون اینکه به عنوان آیتالله و سردار و وابستگیهای سببی و نسبی نگاه کنند خطکش انقلاب را در دست گرفته و همه را با آن ارزیابی کرده و حتی بیرحمانه توبیخ میکنند.
جالب آنکه نسل جدید مومن به انقلاب، عقیم هم نیست و میتوان تکثیر آن را دید که البته این تکثیر فعلا در بدنه مردم است و در آینده به ساخت حاکمیت هم کشیده خواهد شد.
در حالی که همه تصور میکنند انقلاب ایران هم در برابر کدخدای بیرحم جهان سپر انداخته بنظر میرسد باید گفت فرزندان تازهنفستر و سرکشتر خمینی از راه رسیده اند...
بزنید