چرا احمدی نژادیست شدم؟
راستش احمدی نژاد ()بدجور به دلم نشست، مسئول خاکی و خودمانی ،چقدر شبیه ما بچه های پایین شهری بود، به قول کارتهای تبلیغاتیش« مردی از جنس مردم!!»
وقتی احمندی نژاد کاندید ریاست جمهوری شد ترسیدم،گفتم خدایا چرا احمدی نژاد؟احمدی نژاد رای اصولگرایان رو می شکنه!! اما اعتراف میکنم ته دلم خوشحال بودم، احمدی نژاد برایم تبلور شعارهای انقلاب بود که به لطف دولت های کریمه اصلاحات و سازندگی از یاد رفته بودند!!
احمدی نژاد آدمی بود که جلوی آقایانی که خود را صاحب نظام می دانسنتد ایستاد.
احمدی نژاد وقتی از عدالت حرف می زد به دلم می نشست، من بچه پایین شهرم ،بعضی سرداران سازندگی و اصلاحات آنقدر به من دروغ گفتند که دروغ گوها را راحت تشخیص بدم، احمدی نژاد اما دروغ نمی گفت،دلم شهادت می داد.
احمدی نژاد اگر از محرومان حرف می زد خود محرومیت را دیده بود مثل بعضی آقایان نبود که زندگی سلطنتی را زندگی در حد کفاف و عفاف بنامند!!!
احمدی نژاد لباس ساده می پوشید و به آن افتخار می کرد هر چند برخی آقایان در نماز جمعه هایشان ساده پوشان را جلنبر بنامند!!
احمدی نژاد وقتی دست آقا را می بوسید از عشق به ولایت بود مثل بعضی ها دنبال شورای رهبری یا خود رهبری نبود!!!
احمدی نژاد وقتی اللهم عجل می گفت از اعتقادش می گفت ولو اینکه بعضی حضرات قم رفته آنرا ترویج خرافات می دانستند و می دانند.....
آری این صفات و خصائل احمدی نژاد این توانایی را داشتند که نقصهایش را بپوشانند و آنقدر جذاب بودند که بتوانند مرا احمدی نژادیست کنند چون برای من احمدی نژادیسم یعنی ذوب در ولایت مطلقه فقیه....